یک سال و نیم از پست آخرم میگذرد.. نمیدونم چی شد که دوباره هوس نوشتن زد به سرم.. البته همیشه مینویسم.. همه افکارم رو پرت میکنم روی کاغذ و دوباره پاک میکنم و دوباره مینویسم تا دیگه کاغذش قابل استفاده ن کابوس...
برای روزهای تابستان چندکتاب فقط با درنظر گرفتن عنوانش آن انتخاب کردم و ازشون اسکرین گرفتم حتی به این هم توجه نکردم که یکیشان را با ترجمه ی متفاوت دارم.. و عجیب آنکه دوستی وقتی لیست کتابها رو دید بدون کابوس...
کتاب جهان هستی هوایت دارد درباره ی تبدیل ترس به ایمان است... چند صفحه اش را خواندم میگوید ابتدا ترس هایت را پیدا کن چیزهایی که بیشتر از همه فرافکنی میکنی... داستان هایی که ترس ها در وجود شما میانداز کابوس...